
دسته بندی مرکز یادگیری
سال ۱۳۷۷، در دورهای که دانشجوی یکی از دانشگاههای دولتی بودم، در یک همایش رسمی با حضور همه دانشجویان و معاون وزیر علوم، فرصتی دست داد تا روی سن بروم و سخنرانی کنم. آنجا از معاون وزیر پرسیدم:
«چرا هر رشتهی دانشگاهی فقط درون خودش فعالیت دارد؟ چرا بین ورودیهای مختلف ارتباط علمی نیست؟ چرا پروژههای واقعی و بینرشتهای شکل نمیگیرد؟»
پیشنهاد دادم که ساختاری ملی برای انجمنهای علمی دانشجویی طراحی شود؛ ساختاری که از دل دانشجویان بجوشد، کار علمی کند، پروژه تعریف کند و همکاری واقعی بین نسلهای مختلف دانشجو در یک رشته یا حتی بین رشتهها را ممکن کند.
همانجا، بالای سن، معاون وزیر گفت: «این ایده را مکتوب کن و برای ما بفرست.»
بعد از مدتی از سوی وزارتخانه با من تماس گرفتند: «برای شما بلیت تهیه کردیم، بیا تهران.» در آنجا با دکتر میلیمنفرد و وزیر وقت، دکتر معین، جلسهای داشتیم و پیشنهاد را بررسی کردیم. سپس برگشتیم و با دعوت از چند دانشجوی همفکر، در یک رویداد ملی و اردوگاهی چندروزه، نخستین اساسنامه رسمی انجمنهای علمی دانشجویی کشور را نوشتیم.
همانجا، اساسنامههایی برای کانونهای فرهنگی، هنری و اتحادیههای دانشجویی هم طراحی شد. اسم من بهعنوان مؤسس در بیش از دوازده اساسنامه ثبت شد، و بعدها به دانشگاههای دیگر دعوت شدم تا به شکلگیری انجمنهای علمی مشابه کمک کنم.
امروز، تقریباً در تمام دانشگاههای ایران — اعم از دولتی، آزاد و پیامنور — انجمنهای علمی دانشجویی فعالی وجود دارند. آن جرقهی اول، در آن سخنرانی، سرآغاز این حرکت ملی شد.